جدول جو
جدول جو

معنی نعمه الله - جستجوی لغت در جدول جو

نعمه الله
(نِ مَ تُلْ لاه)
ابن محمود نخجوانی، معروف به شیخ علوان، از عرفای قرن دهم هجری قمری است، از اهالی نخجوان قفقاز بود و در آقشهر به سال 920 هجری قمری درگذشت. او راست: الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، دو جلد در تفسیر، شرح کتاب گلشن راز، هدایه الاخوان، در تصوف. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 12). رجوع به کشف الظنون ص 1292 و معجم المطبوعات ص 1849 شود
ابن احمد بن مبارک رومی، شهیر به روشنی زاده، از فضلای قرن دهم هجری قمری روم است و کتابی در لغت فارسی به ترکی به نام لغت نعمه الله رومی تألیف کرده است و به سال 969 درگذشته است. رجوع به فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 265 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نعمت الله
تصویر نعمت الله
(پسرانه)
بخشش خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
(عِ مَ تُلْ لاه)
خواجه عصمه الله، بخاری، مشهور به خواجه عصمت. از شعرای ایران در عهد تیموری. رجوع به عصمت (خواجه...، شود
لغت نامه دهخدا
(نِ مَ تُلْ لاه)
از خواجگان طریقت نقشبندیه و صاحب کمال بود. تفسیر عربی مستوفی و رسایلی در تصوف بعربی و فارسی و شرحی بر گلشن راز شیخ محمود شبستری نگاشته است و مرگش در قرمان اتفاق افتاده است. (لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2). بابانعمهالله محمود النخجوانی المعروف بعلوان الاقشهری. او راست: الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه که به سال 902 هجری قمری در تفسیر تألیف کرده است. صاحب شقایق النعمانیه آرد: وی بدون مراجعه بتفاسیر کتابت میکرد و در این کتابت حقایقی آورده است که فهم بسیاری از مردم از درک آن عاجز است و با این حال بسیار فصیح و بلیغ است. (کشف الظنون چ 2 اسلامبول ج 1 ستون 1292). و او راست: شرح لطیف ممزوج بر گلشن راز شیخ محمود شبستری. (کشف الظنون چ 2 اسلامبول ج 1 ستون 1056)
لغت نامه دهخدا
(شَ نِ مَ تُلْ لا هَِ نَ جَ)
او راست: مختصری در تصوف. (کشف الظنون چ 2 استانبول ج 2 ستون 2028)
لغت نامه دهخدا
(نِ مَ تُلْ لاه)
ابن عبدالله بن محمد بن حسین الحسینی الجزائری البصری، ادیب و مدرس و فقیه امامی مذهب است، به سال 1050 هجری قمری در قریۀ صباغیه ازقرای بصره ولادت یافت و در آنجا مقدمات علوم را آموخت سپس به شیراز و اصفهان رفت، سرانجام به جزائر بازگشت و به سال 1112 در قریۀ جایدر درگذشت. او راست: زهرالربیع، الانوارالنعمانیه فی معرفه النشاءه الانسانیه، مقصود الانام فی شرح تهذیب الاحکام، در 12 جلد که غایه المرام در 8 مجلد مختصر آن است، نورالانوار فی شرح کلام خیر الاخیار، لوامع الانوار فی شرح عیون الاخبار، مقاماه النجاه، فروق اللغه. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 11). رجوع به امل الاّمل و روضات الجنات ص 728 و مفتاح الکنوز ج 1 ص 199 و الذریعه ج 1 ص 156 و ج 2 ص 368و 446 و ج 3 ص 50 و هدیه العارفین ج 2 ص 497 شود
لغت نامه دهخدا
(نِ مَ تُلْ لا هَِ وَ)
شاه نعمه الله ولی، ابن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن کمال الدین حلبی کوهبنانی کرمانی، ملقب به نورالدین و متخلص به سید و معروف به شاه نعمه الله ولی، از اعاظم عرفای قرن هشتم هجری قمری و مؤسس طریقت صوفیان نعمهاللهی است. به سال 730 یا 731 هجری قمری در حلب ولادت یافت. مادرش از ایل شبانکارۀ فارس بود. دوران جوانی او در عراق گذشت، سپس به مکه رفت و هفت سالی در آنجا مقیم گشت و در مجلس شیخ عبدالله یافعی تلمذ کرد و پس از وفات استاد به ترک مکه گفت و برخی از عمر خود را در سمرقند و هرات و یزد بسر برد و بخصوص در سمرقند اربعین ها به ریاضت پرداخت و سرانجام به کرمان آمد و در قصبۀ ماهان مقیم گشت و بیست و پنج سال آخر عمر خود را در آنجا گذراند و پس ازعمری طولانی - در حدود یکصد سال - به سال 843 هجری قمری در همانجا درگذشت و تربتش زیارتگاه صوفیان و مریدان و معتقدانش گشت و هم اکنون مزار او در ماهان با شکوه و صفایی تمام برجاست و همه ساله گذشته از مریدان سلسله های گوناگون نعمهاللهی، بسیاری از مردم عادی غیر صوفی نیز به زیارت آن می شتابند. از اشعار اوست:
پادشاه و گدا یکی است یکی
بی نوا و نوا یکی است یکی
دردمندیم و دردمی نوشیم
درد و درد و دوا یکی است یکی
آینه صد هزار می بینم
روی آن جانفزا یکی است یکی
مبتلای بلای بالاییم
مبتلا و بلا یکی است یکی
قطره و موج و بحر و جوهر چار
بی شکی نزد ما یکی است یکی
نعمه الله یکی است در عالم
طلبش کن بیا یکی است یکی.
#
رندان باده نوش که با جام همدمند
واقف ز سرّ عالم و از حال آدمند
حقند اگر چه خلق نمایند و در صور
بحرند اگر چه در نظر ما چو شبنمند
دانندگان حضرت ذاتند و اولیا
آئینۀ صفات حق و اسم اعظمند
پیشند از ملایک و بیشند از بشر
گر چه کمند از خود و از هر کمی کمند
جمعند همچو شانه و با دوست رو به رو
گر چه چو زلف یار پریشان و درهمند
در اولیا به چشم حقارت نظر مکن
زیرا که نزد حضرت عزت مکرمند.
(از سعدی تا جامی ص 682 به بعد) (زندگی و آثار شاه نعمه الله ولی، دکتر نوربخش) (مجمع الفصحا چ دکتر مصفا ج 4 ص 87). رجوع به بستان السیاحهج 2 ص 528 و تذکرهالشعرا، دولتشاه ص 333 و تذکرۀ غنی ص 137 و حبیب السیر ج 4 ص 7 و 517 و 606 و ریاض العارفین ص 119 و ریحانه الادب ج 4 ص 301 و طرایق الحقایق ج 1 ص 219 و ج 2 ص 145 و ج 3 ص 2 و فهرست کتاب خانه مجلس شورای ملی ج 2 ص 217 و ج 3 ص 465 و فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپه سالار ج 2 ص 581 و قاموس الاعلام ج 6 و کلیات قاسم انوار چ سعید نفیسی ص 91 و مجالس المؤمنین ص 131 و مجالس النفایس ص 137 و 383 و مرآه الخیال ص 60 و نامۀ دانشوران ج 7 ص 117 و نتایج الافکار ص 705 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ تُلْ لاهْ)
زنی از مردم استانبول و ادیب و شاعر بوده و در الهیات نیز دست داشته و در اشعار خود صدقی تخلص کرده است و دیوان ترکی دارد. از اشعار او در خیرات حسان ج 1 ص 32 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1038 آمده. وفات وی 1115 یا 1135 ه. ق. اتفاق افتاده است، شمشیر کشیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از متن اللغه). شمشیر برکشیدن. (ناظم الاطباء) ، برکشیدن نیزه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از متن اللغه) (ناظم الاطباء). برکندن نیزه. (شرح قاموس)
لغت نامه دهخدا
(لَ عَ نَ هُلْ لاه)
لحاه اﷲ. خدای تعالی او را لعنت کند. این جمله را معمولاً در فارسی بعد از نام کفار آرند: و انوشیروان حکایت مزدک لعنه اﷲ و بدمذهبی او شنیده بود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 86)
لغت نامه دهخدا
(رَ هُلْ لاه)
در مقام دعا گویند، خدا نگاهدارد او را. (یادداشت مؤلف) : و مجدالملک به پارس بوده با جد این بنده که تقریر پارس می بست به ابتداء عهد کریم جلالی رعاه اﷲ. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 118)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ تُلْ لاه)
رحمه الله بن عبدالله سندی حنفی ساکن مکۀ مکرمه. او راست: 1- لباب المناسک و عباب المسالک، و در آن مناسک حج را بیان داشته است. 2- مجمعالمناسک و نفعالناسک، فی نسک الحج و فضائل الحرمین و القدس و الحجاج و المجاور علی التفضیل. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
رحمه الله بن خلیل الرحمن هندی. او راست: اظهارالحق درباره دو مسألۀ نسخ و تحریف که در آن دو مورد کارش با کشیش بمناظره کشیده. وی بسال 1280 هجری قمری تألیف آنرا به پایان رسانید. (از معجم المطبوعات ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَزْ زَ هُلْ لاه)
در مقام دعا و بزرگداشت مستعمل است، یعنی خدای عزیز بدارد او را، ده یک. (آنندراج). جمع واژۀ عشر، بمعنی دهم حصه باشد از چیزی. (غیاث اللغات). جمع واژۀ عشر، یعنی ده یک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ عشیر، ده یک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ عاشر، بمعنی ده یک گیرنده و دهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ عشر، یک پاره از هر چیز که به ده قطعه پاره شده باشد. (از اقرب الموارد) ، نصیبهای قمار از شتران کشته، قوادم پر مرغ. (آنندراج). و رجوع به مفردهای کلمه شود.
- اعشارالجزور، حصه های شتر. (منتهی الارب). نصیب های شتر که به هفت جزء قسمت شود. (از متن اللغه).
- حساب اعشار، حسابی که در آن صحیح و اعداد کسر پیدا کنند.
- قدر اعشار، دیگ که ده پاره شده باشد. ج، اعاشیر. یا دیگ بزرگ که به کم از ده کس برداشته نشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دیگ که به ده پاره قطعه شده یا دیگ که کم ازده تن نتوانند آنرا برداشت. (از متن اللغه). دیگ شکسته. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی).
- قلب اعشار، دل ده پاره و شکسته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ هَِ نِ مَ تُلْ لاه)
خانقاهی بوده است به کرمان در قریۀ زیبای ماهان و دراویش نعمهاللهیه بدان جا اقامت داشته اند. فعلاً آن خانقاه آباد و معمور ومقصد زائرین و کعبۀ ساکنین است. (از سعدی تا جامی چ 1 ص 527)
لغت نامه دهخدا
(نِ مَ تُلْ لا هی)
طریقت منسوب به شاه نعمت الله ولی. رجوع به نعمه الله ولی و نیز رجوع به صوفیه شود، پیرو طریقت شاه نعمت الله ولی. رجوع به نعمه الله ولی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نصره الله
تصویر نصره الله
خدایش یاری کناد خدای او را یاری کناد خ
فرهنگ لغت هوشیار
لعنت خدا. یا لعنه الله علی. . نفرین خدا بر... باد، این انار العنه الله در عقب و آن انارا رحمه الله ای محب. (مجالس العشاق) خدای تعالی او را (مذکر) لعنت کناد، این جمله را معمولا در فارسی بعد از نام کفار آرند: و انوشیروان حکایت مزدک لعنه الله و بد مذهبی او شنیده بود. یا لعنهاالله. خدای تعالی او را (مونث) لعنت کناد، لفظا او معنی. از نظر لفظ یا معنی: لفظ (تو خرمنی) ممدوح را لفظا او معنی استعارتی رکیک است و ترکیبی زشت
فرهنگ لغت هوشیار
عزت خدا ارجمندی خداوندی -20 نامی است از نامهای مردان 0 توضیح در فارسی معمولا بصورت عزت الله نویسند
فرهنگ لغت هوشیار
بجان تو بزندگی و حیات تو سوگند بعمر تو بجان و زندگی تو. توضیح اشارت است بدین آیه: و لعمرک انهم لفی سکر تهم یعمهون. (سوره: 15 الحجر. آیه 72) از لعمرک کلاه تشریفش قم فاقذری قبای تکلفیش (سنائی) بر آورنده افلاک خواجه لولاک بفرق تاج لعمرک محمد محمود. (سروش محج)
فرهنگ لغت هوشیار
سخن خدا فرمان خدا، شید اسپهبد (روح القدس) نزد ترسایان کلمه خدا، عیسی (ع)، یا کلمه الله العلیا. عقول طولیه
فرهنگ لغت هوشیار
خدا او را عمر دراز دهاد، مصنف و مولف این کتاب - محمدبن علی بن سلیمان الرواندی - عمره الله اندیشه کرد، خدایش زندگی دراز دهاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلمه الله
تصویر سلمه الله
خدا او (مذکر) را سالم داراد، (پس از ذکراسم مردان آید)
فرهنگ لغت هوشیار
خدا او را ببخشاید، سلطان کس فرستاد بخواجه بزرگ صدر الدین محمد بن المظفررحمه الله که خواجه امام عمر را بگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلمه الله
تصویر کلمه الله
((کَ لِ مَ هُ لْ لا))
کلمه خدا، عیسی (ع)
فرهنگ فارسی معین